قدم به راهی می گذاریم که ما را می برد به سوی نواحی مرکزی ایران، جایی که گرمای بیابان هست و دشت های خالی از سرسبزی و با پیمودن راه برای چند ساعتی از دور کوه هایی هویدا می شوند که به خیالمان امتداد همین بیابان است. اما بعد از پیچ و تاب جاده در میان کوه ها کم کم طبیعت چهره عوض می کند. درخت هایی بلند و به خزان نشسته با زیبایی بی مانند در مقابل دیدگانمان است و خانه هایی سرخ که از خاکی با همان رنگ بیرون جسته اند و گذر آبی زلال که در پس آن جاده خشک حالا تداعی بهشت کوچکی است. اینجا ابیانه است. روستایی با آداب و زندگی خاص که همچنان ریشه در اصالت گذشتگان خود دارد و به ما اجازه داده از مرز غیر ممکن سفر در زمان عبور کنیم.